برای پسرم
نازنینم ، آدم گاهی ایینقدر درگیر نداشته ها میشه که داشته ها رو از یاد می بره . گرچه این عذر کوچیک نمیتونه دلیل این بی انصافی باشه . کوچولوی چشم زمردی من ، امروز این پست وبلاگ رو برای برادر چشم زمردیت می نویسم ، نازنین پسرم که گاهی با تمام بی انصافی از یاد می برم که گرمای خونه ام از چشم های جادووییشه! پسرم! پسر چشم زمردیِ من ، وقتی برای اولین بار دیدمت یک ماهی از تولدت می گذشت ، اونقدر زیبا و خواستنی بودی که فریاد زدم چه دختر بی نظیری ! اخه فکرش رو هم نمی کردم خدا این همه زیبایی رو اینجوری تو چهره یک پسر ولخرجی کرده باشه. زیبا و فریبنده با چشم های رویایی و نگاه عمیق ، گرچه ترسم از دل بستن به بچه ای بود که مال من یست اما وجود نازنینت جای...
نویسنده :
لی لا
11:07